لبهایت را می خواهم ...
نه از برای بوسه ...
که برای درمان درد انتظارم ...
... ...... آن زمان که امواج
صدایت را تبدیل می کند به
: دوستت دارم
هر که مـــــرا دید ... !
تو را نفــــــــــــرین کرد...
قـــــــول بده
حداقل
"او" را
مثل "من" دوست نداشته باشی...
وقتی که گریه کردیم گفتن بچه است
وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است
وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره
وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش
وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه
وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه
حالا ام که عاشقیم می گن گناهه...!!!!
دلم بوسه ای میخواهد...
که از فشارش , چشمانم سیاهی رود!
...
چقدر این سرگیجه ای که از
مستی عشق می خیزد را دوست دارم!
یه اعتراف:
آدم دوس داره گاهی غرق شه....
غرق شدن همیشه تو آب نیست.. تو غصه نیست.. تو خیال نیست..
آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق شه.. خفه شه، کبود شه، بمیره اصلن...
زور که نیست
تو
باید مالِ من باشی...!!
بگذار يكبار هم شده من نامردي كنم
سيلي ازشهوت بزنم
دريك لحظه
بي هوا
و رهاشوي گوشه تخت
من ..
دلم می گیرد !..
وقتی ..
می نویسم فقط برای تو ..
ولی ..
همه می خوانند الا تو ...!!
اعتبار فعلیه شما : ۱۷۳ ریال ..
دلت گرفته ؟
هیــ ــ ــــــس ...
نگو !!
شاید ...
برای چیدن ۱۶۰ حروف قشنگتر کنار هم..
لازم بشه ..
این ۱۷۳ ریال !!
اوّلین بار نیست که گریه میکنم امّا اوّلین بار است که گریه آرامم نمیکند...
می شه با یه قرص کوچولو ..
مشکل رو حل کرد !
و راحت خوابید.
ولی من دوست دارم ..
به چشمات فکر کنم !..
و تا خود صبح ..
درد بکشم !!
من شعرم ..
نفسم !..
به چشمان تو بند است !
نبندشان !!
گفته بودم : ..
بی تو سخت می گذرد !..
حرفم را پس می گیرم !
بی تـــــــــو انگار اصلا نمی گذرد !!
باتری ساعت اتاقم را در می آورم !...
نمی توانم ...
شاهد ثانیه هایی باشم !...
که بی تو می گذرند !...
درد دارم !..
و هیچ دکتری ..
نبود تــــــــــــــــــــو را ..
درمان نمی کند !!
با اینکه می دانم ..
شنا بلدی !
اما می خواهم ...
غرق بوسه ات کنم !!
حسابت غلط از آب در خواهد آمد محاسبه نکن
من بی حساب دوست دارمت ...
ديگر آرزويي نمي ماند
اگرتو رو به رويم بايستی
و بگویی : چه آرزويي داري...
دست هایت...!!
کجاست...؟؟؟
کنار
بزند...!!!
دلتنگی ام را...!!!
آن روزها ...
تو و بوسه ی ِ داغ ...
امروزها ...
من و داغ ِ بوسه ...
فاصله
یا تو
چه فرقی می کند ؟
هر دو مرا یاد یک چیز می اندازد
تنهایی …!
تنها شادی زندگی ام این است که
کسی نمی داند تا چه حد غمگینم...
و مـــــــن خــــــــدا را بـــــه بـــــهـــــتــــــريـــــــــن نــــــامــــهــــايــــــــش قــــســـم دادم...
بـــــــــــــــــــــــــراي آمــــــــــــــــــــــــــرزش دروغ هـــــــــــــــــــــــــاي تـــــــــــــــــــو
.
.
.
تو می گذری
زمان می گذرد
چه کنم...؟؟؟
با دلی که توان از تو گذشتنش
نیست...!!!
برگرد یادت را جا
گذاشتی...!!!
میدانم که دیگر راهی نیست
برای رسیدن من به تو
اما بازهم برایت غمگینم
بازهم با یادت خیالم بارانی میشود
ای کاش بودی
چه نیازیست که انسان ماشین زمان بسازد...؟
وقتی میشود آهنگی را گوش کنی و به همان لحظه ها
دقیقاً به همــــــان لحظه ها پرتاب شوی..
روزهای بارانی را خیلی دوست دارم....
معلوم نمیشود منتظر تاکسی هستی یا آواره خیابان ها.....
بخار هوا ماله سرماست یا دود سیگار.....
روی گونه ات اشک هست یا دانه های باران...
تعداد صفحات : 6
درباره ما
نيمه شب است... من سياه مست روي تخت خود.. و تو سياه بخت ... نميدانم روي تخت کی ..!؟
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت